یاشاریاشار، تا این لحظه: 17 سال و 17 روز سن داره

یاشار

یه عکس

            عزیز دلم میدونی اینجا کجاست . توی یکی از پارکهای مشهد آخرای فروردین ٩٠ بود با مامان و همکارا رفته بودیم مسابقات ورزشی . تازه همونجا جشن تولدت رو هم گرفتیم :   ...
20 آذر 1391

خرید کتاب

          یکی یکدانه ام ،  چند روز پیش گفتی مربی بهتون گفته کتاب ریاضی پیش دبستانی گاج !! بخرین دیروز باهم رفتیم شهر کتاب تا حالا نرفته بودم خیلی کتابفروشی مفصل و بزرگی بود خیلی خوشم اومد . از اون مدادتراش کفشدوزکی که خاله سارا برای آرش و ایلیا خریده بود دوست داشتی و هیچ جا ندیده بودم هم داشتن و برات خریدم . خیلی دوستت دارم دردانه ام  ...
19 آذر 1391

تفکر

               عزیز دل مامان ! مدتی است که خیلی زیاد راجع به خدا و اماما و اینکه اگه بمیریم کجا میریم فکر میکنی و باهام صحبت میکنی البته یه دلیلش فکر میکنم اینه که امسال شعر دوازده امام رو بهتون یاد دادن و راجع بهشون باهاتون صحبت کردن. برام توضیح میدادی همه اماما رو دشمنا شهید کردن بجز امام مهدی رو وقتی دشمنا میخواستن اون رو هم بکشن خدا اونو غیب کرد . یه روز از من پرسیدی مامان پلیس میتونه خدا رو جریمه کنه من گفتم نه مامان خدا خیلی بزرگ و قدرتمنده میگفتی تو ماشین پلیس جا نمیشه ( بزرگی رو در اندازه میبینی ) یا از من میپرسی مامان خدا کجاست گفتم همه جا گفت...
18 آذر 1391

ژیمناستیک

             پسر گلم! دیروز بالاخره بعد از مدتها که تصمیم داشتم ببرمت کلاس ژیمناستیک به انجامش موفق شدم . قبلش هم رفتم از فروشگاه لوازم ورزشی برات لباس مخصوص ژیمناستیک و یک گرمکن و شلوار قشنگ به رنگ آبی خیلی خوشرنگ خریدم . خاله سارا هم آرش و ایلیا رو اوورد . خیلی بهتون خوش گذشت انقدر زیاد که وقتی اومدیم دنبالتون که بریم خونه نمیومدین ، داشتین با اون توپای بزرگ بازی میکردین و حسابی کیف میکردین ، مربیا به زور بغلتون کردن و به ما تحویلتون دادن . فکر میکنم به خاطر تحرک زیاد بعدش حسابی غذا خوردی ( نصف موز و یه نون روغنی و یه کاسه عدس خونه خاله سارا خوردی و ...
18 آذر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاشار می باشد