پسر گلم! دیروز بالاخره بعد از مدتها که تصمیم داشتم ببرمت کلاس ژیمناستیک به انجامش موفق شدم . قبلش هم رفتم از فروشگاه لوازم ورزشی برات لباس مخصوص ژیمناستیک و یک گرمکن و شلوار قشنگ به رنگ آبی خیلی خوشرنگ خریدم . خاله سارا هم آرش و ایلیا رو اوورد . خیلی بهتون خوش گذشت انقدر زیاد که وقتی اومدیم دنبالتون که بریم خونه نمیومدین ، داشتین با اون توپای بزرگ بازی میکردین و حسابی کیف میکردین ، مربیا به زور بغلتون کردن و به ما تحویلتون دادن . فکر میکنم به خاطر تحرک زیاد بعدش حسابی غذا خوردی ( نصف موز و یه نون روغنی و یه کاسه عدس خونه خاله سارا خوردی و ...